ژاکلین دو پر زنی که کنسرت ویولن سل الگار را به شهرت رساند
ژاکلین دو پر زنی که کنسرت ویولن سل الگار را به شهرت رساند هلن والاس می گوید ژاکلین دو پر نابغه ای درخشان اما پیچیده بود که خجالتی بودن و آسیب پذیری او، به ویژه در پرتو بیماری اش، اغلب او را دچار سوء تفاهم می کرد. فقط دیدن چهره اش که با الهام خالص روشن شده است، بازوی بلند باله اش، مهندسی دقیق آن مچ، انگشتان بلند فوق العاده اش که روی تخته انگشت فرو می روند، یا اجرای آن اسلایدهای دل انگیز بین نت ها – چیزی که او آن را “گلیساندی مجلل” می نامد. – باعث خارش بازی کردن شما می شود: لذت او مسری باقی می ماند. همه چیز ممکن به نظر می رسد
از آن زمان این استاد کهنه کار اذعان کرده است که بیشتر از هر کس دیگری در مورد موسیقی از دو پره یاد گرفته است. همانطور که خود نوپن میداند، تماشای اجرای او هنوز هم میتواند تأثیر قدرتمندی بر افراد ناآگاه بگذارد: «اخیراً در مورد یک کودک چهار ساله در کانادا به من گفتند که روزها پس از تماشای کنسرتو الگار جکی گریه کرده بود. چگونه این را توضیح می دهید؟» این واقعیت که او هنوز هم می تواند الهام بخش نسل جدید باشد، دلیل کافی برای ادامه بازگشت به میراث خود است. اما این فیلم ها به دلیل دیگری نیز مهم هستند: آنها حقیقت شخصیت پیچیده او را نشان می دهند.
ژاکلین دو پر چه شد؟
درست بیش از 20 سال پیش، زمانی که کتابی توسط برادرش پیرس و خواهرش هیلاری، با همسر جان یانگ، یک نابغه در خانواده: یک خاطرات صمیمی، به یک فیلم سینمایی تبدیل شد، که هیلاری و جکی اولین کتاب را منتشر کرد، بحث و جدل بالا گرفت.
این نه تنها داستان غم انگیزی را روایت می کند که در دوران اوج خود به دلیل بیماری ام اس از بین رفته بود، کالا موزیک بلکه موفق شد تصویری از دو پره به عنوان یک پریمادونای خودخواه، که هرگز به عنوان یک هنرمند کنسرت از زندگی لذت نبرده بود، و خانواده و دوستان را پشت سر گذاشت. در پی او نوپن تنها نیست که معتقد است به اعتبار او آسیب وارد شده است. لرد منوهین و تعدادی از همکاران سابقش نامه ای نوشتند و درخواست کردند که فیلم متوقف شود، اما خیلی دیر متوجه شدند که مداخله آنها فقط باعث تبلیغات بیشتر آن شده است.
چه کسی زندگی نامه ژاکلین دو پر را نوشته است؟
برای دوست و زندگی نامه نویس دو پر، الیزابت ویلسون، این یک قسمت دردناک بود. بارنبویم مدت کوتاهی پس از مرگ دو پره در سال 1987 از او خواسته بود که یک بیوگرافی رسمی بنویسد. هنگامی که او آماده شروع کار بود، هیلاری و پیرس را ملاقات کرد تا ببیند آیا آنها می خواهند با هم همکاری کنند.
آنها احساس می کردند که او به آنها “فضای” کافی نمی دهد و در هر صورت در حال بررسی نوشتن خود بودند. با وجود بحثها، دسترسی به آرشیو خانواده ویلسون ممنوع شد. این مانع من نشد. من فقط باید خیلی سخت تر کار می کردم و بیشتر تحقیق می کردم. اما اگر آنها با همکاری موافقت می کردند، ابعاد بیشتری به کتاب من می بخشید. او به یاد می آورد که من این احساس را داشتم که آنها یک شرکت تجاری را با یک دستور کار شخصی آغاز کرده اند.
ویلسون اذعان می کند که خواهر و برادرها حق داشتند مشکلاتی را که در بزرگ شدن با یک خواهر فوق العاده با استعداد تجربه کرده اند بازگو کنند. چیزی که خیلی ها را ناامید کرد این احساس بود که فشارهای تجاری باعث شده بود چیزهایی را که جکی هرگز نمی خواست علنی شود فاش کنند. به عنوان یک زندگینامه نویس باید سعی کرد عینی بود و دیدگاه های مختلف را توصیف کرد. اما دو پره کتاب خود را نوشتند که می دانستند جکی دیگر نمی تواند از خود دفاع کند.
ژاکلین دو پره واقعی چه کسی بود؟
نوپن، که دو پره را در ۱۶ سالگی ملاقات کرد، احساس میکند که به دلیل تضادهای بزرگی که در شخصیت او وجود دارد، اسطورههایی در اطراف او شکل میگیرند. درک او تا آنجا که ممکن بود سخت بود. هیچ چارچوب مرجعی وجود نداشت زیرا او افراد بسیار متفاوتی بود. هرگز تاثیری را که او روی من گذاشت، وقتی وارد آپارتمانی شد که با گیتاریست جان ویلیامز زندگی میکردم را فراموش نمیکنم. او با گامهای بزرگ آمازونیایی در حالی که یک ویولن سل را بلند میکرد وارد شد. با این حال میتوانستم ببینم که او واقعاً خجالتی است.»
او در یک مدرسه تخصصی موسیقی شرکت نکرد و در دبیرستان کرویدون و کالج کوئینز که در سن 15 سالگی ترک کرد احساس تنهایی و گاهی اوقات بیگانگی می کرد. هرگونه فقدان تحصیلات رسمی با شخصیت بزرگتر از زندگی و شهود خطاناپذیر او جبران می شد و احتمالاً کمک می کرد. او خلاقیت خود را توسعه دهد.
ژاکلین دو پر چگونه بود؟
ویلسون می گوید: «توانایی نادیده گرفتن قوانین در ساخت موسیقی او بسیار مهم بود. اما به گفته نوپن، مردم هوش او را دستکم میگرفتند که در خطر بود: «بعضیها او را نسبتاً ترسو و ساده لوح میدانستند.
درست است، او اغلب نمیدانست روز هفته یا هزینههای چیزها چقدر است، اما وقتی نوبت به مسائل بسیار مهم میرسد، عمق درک او در حال شکسته شدن بود.» این او بود که به اهمیت فیلمهایی که شروع به ساختن کرد پی برد. ، و این واقعیت که آنها می توانند بیشتر از یک کنسرت یا ضبط در مورد ساخت موسیقی خود فاش کنند.
توصیفی از پیانیست فو تسونگ این را تکرار می کند: “این ترکیب عجیبی بود – چنین معصومیت ظاهری با خاکی واقعی. دانیل عادت داشت به جهل ظاهری و بی علاقگی او به چیزهای عملی بخندد. “اسلو کجاست؟” ممکن است از او بپرسد: “آیا در آلمان است؟” او پاسخ می داد… در عین حال چنین غنای درونش وجود داشت. آتش و خلق و خوی باورنکردنی بود.»
درک او از موسیقی به قدری غریزی بود که برای او غیرطبیعی بود که با منطق یا سازگاری آکادمیک به آن نزدیک شود، همانطور که موری ولش، نوازنده ویولن سل، زمانی که با او در یک نسخه از کنسرتو سلوی الگار، چند سال پس از توقف نواختن او، دریافت کرد، متوجه شد: اولین چیزی که او گفت این بود: «ما باید علامت نوبیلنته الگار را پاک کنیم!» من توضیح دادم که ما نمیتوانیم این کار را انجام دهیم، اما او مصمم بود که با زیر پا گذاشتن این قرارداد مهر خود را بسازد (اگرچه او دقیقاً این کار را انجام داد).
افزایش شهابی او به شهرت او را از نظر عاطفی آسیب پذیر کرد
بسیاری از انگشتها و تعظیمهای تکرار نشدنی او را گذاشتم، زیرا میدانستم که بدون الهام گرفتن از او و عدم محدودیتهای فیزیکی، در دست اکثر بازیکنان میتواند کاملاً ساختگی به نظر برسد. میترسم هیچوقت از موومان اول رد نشدیم.» ویلسون نیز به یاد میآورد که موسیقی ژاکلین (که اکنون متعلق به بارنبویم است) را دیده و متوجه شده است ژاکلین دو پر زنی که کنسرت ویولن سل الگار را به شهرت رساند که قطعات او عملاً علامتگذاری نشدهاند، کالا موزیک که گواهی بر توانایی او در موسیقی زنده در لحظه است.
اگرچه شخصیت هنری برجسته او بسیار مطمئن بود، اما برخی آسیب پذیری شدید او را از دست دادند. ولز توضیح میدهد: «تصور من این بود که افزایش شهرت او از نظر عاطفی آسیبپذیر شده بود. تمرکز کامل روی ویولن سل در دوران کودکی به این معنی بود که رشد عاطفی او نادیده گرفته شده بود.
او روی ترن هوایی یک حرفه بین المللی کشیده شد، و وقتی در ۲۷ سالگی، بیماری اش او را به منابع خود بازگرداند، او با درک ضعیفی از وضعیت خود باقی ماند.» او احساس می کند که در حرکت آهسته الگار چنین است. او چیزی فوقالعاده شکننده را که در درون خود یافت لمس کرد. اثر فراموش نشدنی بود. نوپن در اجرای زنده کنسرتو دوبل برامز شاهد آن بود: “او به من گفت “چرا همیشه گریه می کنی، کیتی؟” به این دلیل بود که بازی او من را از درون پاره کرد.»
ژاکلین دو پر و ام اس
سالهای منتهی به تشخیص اماس او بهویژه سخت بود، زمانی که او احساس گیج و گمراهی میکرد و نمیدانست که آیا دچار حمله عصبی است یا بیماری جسمی دارد. در چنین شرایطی بود که رابطه او با برادر شوهرش، کریستوفر «کیفر» فینزی، برای مدت کوتاهی توسعه یافت، چیزی که در فیلم به عنوان خیانت نهایی دو پره به خواهرش به تصویر کشیده شد.
جالب توجه است که هیچ اشاره ای به این واقعیت نشده است که این به هیچ وجه یک حادثه منفرد نبوده است. زنان دیگر وارد خانه شدند. با آنها حتی با رضایت (ظاهری) همسرش صاحب دو فرزند شد. دختر آنها، کلر، پس از انتشار کتاب صحبت کرد و از اینکه یک راز زخمی خانوادگی که هرگز در مورد آن صحبت نشده بود، با دنیا در میان گذاشته شده بود، ناراحت شد. او در کودکی از بیاشتهایی رنج میبرد، که پاسخی به رویدادهای گیجکننده پیرامونش در «کمون» مزرعه خانوادگی برکشایر بود.
ویلسون در کتابش اشاره میکند که «کیفر» فینزی، کاریزماتیک بود و در نقطهای حساس از زندگیاش، زمانی که او آسیبپذیرتر بود، از جکی استفاده کرد. این که چقدر این دوره برای او وحشتناک بود، در پاسخ او به تشخیصش نشان داده شده است. ویلسون دوباره، “یادم می آید که با من تماس گرفت و گفت که خیلی راحت شده است.” من از این خبر وحشت کردم، اما متوجه شدم که آنچه او از سر گذرانده بود بسیار آسیب زا بود، حتی این تشخیص نیز خوش آمدید.»
دیگران در مورد ژاکلین دو پر چه گفتند؟
یکی دیگر از جنبه های شخصیت او که به اشتباه در فیلم به تصویر کشیده شد، ظلم و ظلم آشکار بود. کالا موزیک نوپن که بارها حس سرگرمی او را جلوی دوربین برد، پاسخ میدهد: «او طنزآمیز و طنز، یک کمیک طبیعی بود، اما هرگز بداخلاق نبود». ولز به یاد میآورد: «فکر میکنم او احتمالاً صادقترین فردی بود که تا به حال ملاقات کردهام، او بلافاصله اهمیت خود را میدید و میتوانست بهطور مخربی مستقیم باشد. هرگز فراموش نمیکنم که یک شب آمدم تا بشنوم که او با یک خانواده سلطنتی کوچک درباره دلایلش برای وادار کردن پسرش برای یادگیری ویولن سل روبرو میشود. من مطمئن نیستم که هیچ کس دیگری بتواند با یک دوشس اینطور صحبت کند.
به ناچار، بیماری او، که او با شجاعت تحمل می کرد، تلخی را به همراه داشت: ابزار اصلی بیان او از بین رفته بود، و عصبانیت اغلب متوجه نزدیک ترین افراد به او می شد. اما او با طنز عالی به “اجرا” ادامه داد.
ولز به یاد میآورد که لرد هاروود او را از تاکسی در مقابل اپرای ملی انگلیس بیرون میآورد و آن دو موفق میشوند روی هم در ناودان فرود آیند: «او از خنده غرش میکرد، اگرچه میتوانست ببیند که چقدر خجالت زده است.
او هنوز دوست داشت در مرکز توجه باشد.» وقتی ولز او را به عروسی شاهزاده چارلز و لیدی دایانا اسپنسر برد، شرمنده شد. “در حالی که آنها نذر خود را می گفتند، ناگهان با صدای بسیار بلند گفت: “حالا مرا به جبهه ببرید!” او عاشق کمدی موقعیت بود.
ژاکلین دو پر و یهودیت
از بسیاری جهات، پیشینه غمگین حومه شهر او را برای زندگی دوره گرد یک سوپراستار فاضل آماده نمی کرد. زمانی که او تصمیم گرفت برای ازدواج با بارنبویم به یهودیت گرویده باشد، تنگی افق خانه او آشکار شد. اگرچه ممکن است شگفتانگیز به نظر برسد، دو پره نمیدانست «یهودیت» چیست. به نقل از پیرز: «یهودیت چیست؟ آیا این یک فرقه است؟ آیا غیبی است؟ پدر در وقت شام اعلام کرد: «فقط یک کار را باید انجام داد وقتی شک دارید. به معاونت زنگ بزن.»
این شکاف زمانی بیشتر شد که در اواخر دهه 70، آیریس، درک و پیر دو پر دوباره مسیحی شدند. از روایت خود شیفته پیرز از گفتن جکی در مورد «تبدیل» خود کاملاً واضح است که او از پاسخ او بیخبر بوده است: اینکه او اعتقادی بیش از حد سادهگرایانه و سادهلوحانه است که حس یهودی بودن او را تقویت میکند. (بسیاری فراموش می کنند که او در گورستان یهودیان در گلدرز گرین به خاک سپرده شده است.) اگرچه او علاقه زیادی به خواهرش داشت، روابط با والدینش تیره شد، او تمام احترام خود را برای کیفر از دست داد و پیرز در سال های آخر زندگی خود یک بازدیدکننده نادر بود.
دوستان نزدیک ژاکلین دو پره چه کسانی بودند؟
با خواندن مجدد هر دو کتاب، شخص احساس می کند که هرکسی که در مدار او قرار می گیرد، با اشتیاق و غالباً احساس مالکیت نسبت به او دارد. خانواده او بودند، که نه تنها احساس گرفتگی می کردند، بلکه از جهاتی مازاد بر الزامات زمانی که حرفه او شروع شد. نوازندگان لندنی بودند که او در اوایل زندگی با آنها نواخت. شخصیتهای پدری مانند ویلیام پلث، چارلز بیر، نوپنها و تهیهکننده سووی گراب، و بارنبویم و مجموعهاش، ایتزاک پرلمن، پینچاس زوکرمن و زوبین مهتا بودند که خانواده موسیقی جدید او شدند.
بسیاری از این افراد تا پایان عمر از او حمایت کردند، زمانی که خانواده به قول بارنبویم «به نظر میرسید که در هوا ناپدید میشوند» و به ناچار احساس تلخی نسبت به سود بردن از داستان او داشتند. ولش میگوید: «با چنین شخصیت بزرگی، هر کسی تکهای از تو را میخواهد. به دلیل سخاوت روحی او، من فکر می کنم همه ما احساس کردیم که از طریق دوستی خود چیزی منحصر به فرد را با او به اشتراک گذاشته ایم. ژاکلین دو پر زنی که کنسرت ویولن سل الگار را به شهرت رساند اما شاید هیچ یک از ما تصویر کامل را نداشتیم. او جیوهدار بود و جنبههای متفاوتی از خود را به افراد مختلف نشان میداد. اما حال و هوای او هر چه بود، بودن با او همیشه عمق یا بینش جدیدی را آشکار می کرد و عمیقاً آن را لمس می کرد.»
چگونه از ژاکلین دو پر یاد می شود؟
از هر سه میپرسم که چگونه دوست دارند دو پر را به یاد بیاورند. نوپن و ولز هر دو در قطاری از فیلم پرتره در صحنه هستند. او با ویولن سل که روی او بلند شده است، نشسته است و یک آهنگ فولکلور فرانسوی را می خواند و خود را با نواختن پیزیکاتو لذت بخش همراهی می کند. «به نظر میرسد ژاکلین دو پر زنی که کنسرت ویولن سل الگار را به شهرت رساند این جوهر او را تسخیر میکند: درخشان، سرگرمکننده، خودانگیخته.» همانطور که نوپن نیز به یاد میآورد: «هیچکسی نبود که در مدارش قرار بگیرد و با احساس روشنتر آن را ترک نکند. او فقط اراده خوبی را از خود نشان داد.
ولز همچنان با هیبت به سونات فرانک خود با بارنبویم گوش می دهد: «در پایان اولین موومان، او رنگ عبارت را تغییر می دهد: هر بار شما را زمین می اندازد. من هرگز نمیدانم چگونه این کار را میکند.» ویلسون ریچارد اشتراوس دون کیشوت پرشور و پرشور او و کنسرتوی شاعرانهاش شومان ویولن سل با بارنبویم را «میستاید». «بازی او در سهگانه بتهوون بسیار خارقالعاده است – آدم آن را به وضوح در فیلم شبح میبیند. و طبیعتاً اجراهای بی نظیر کنسرتو ویولن سل الگار، هم در ضبط با سر جان باربیرولی و هم در نسخه فیلمبرداری شده.» برای کریستوفر نوپن نیز، اجرای الگار در خاطره او باقی مانده است، کالا موزیک «به نظر می رسید که او تقریباً منحصر به فرد قادر است. برای تحقق بالاترین وعده موسیقی عالی: به ما اجمالی از ابدیت.